راهیان نور بجنورد


تاریخ 21 اسفند 93


ساعت 7:00 

روز پنج شنبه است و دانشگاه تعطیل. همه جا سوت و کور است. اما کم کم پیدایشان می شود... زائران کربلای ایران را می گویم. کوله بار سفر بسته اند و آماده ی عزیمت هستند. در نمازخانه ی دانشگاه جمع شده اند. گروه گروه دوست ها کنار هم نشسته اند. همه را یک نظر نگاه می کنم و به این فکر می کنم که روز آخر سفر حتماً همه ی این جمع با هم دوست می شوند و جمعی می سازند با یک اتفاق و یک تجربه ی مشترک...

هرچه نگاه می کنم اثری از خانواده ها همراه بچه ها نیست. معلوم است حسابی مستقل شده اند! مسئولین برگزاری اردو که خودشان هم دانشجو هستند در رفت و آمدند برای آخرین هماهنگی ها و جابجایی وسایل.

ساعت 8:15

اتوبوس سفر از راه می رسد و به زائران اعلام می شود که برای حرکت آماده شوند. بچه ها که منتظر شنیدن این خبر بودند بدون معطلی برمی خیزند. در فاصله ای که مسیر نمازخانه تا ورودی دانشگاه طی شود حاج آقا عبداللهی ،مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، که برای بدرقه ی کاروان آمده اند برای جمع خواهران صحبت کوتاهی دارند و همه را به خدا می سپارند. عده ای از بچه ها عکس گرفتن را از همین اول سفر آغاز کرده اند!

ساعت 8:20

همه در اتوبوس نشسته اند. یک دور از اول تا آخر اتوبوس را می روم و از همه خداحافظی می کنم. یک حس خاص و عجیب و درک نشدنی در چهره ی همه دیده می شود. بقول یکی از راویان دفاع مقدس: سفر راهیان نور با همه ی سفرها فرق می کند. سفرهای عادی از درون به بیرون است، می روی آب و هوا عوض کنی و درونت را دور بریزی و فراغت پیداکنی؛ اما سفر راهیان نور از بیرون به درون شکل می گیرد. می روی تا به خودت برسی، تازه شوی و به خویشتن خویش باز گردی.... وقتی که بازگشتی می رسی به اول راه. تازه زندگی آنجاست که شروع می شود.

ساعت 8:30

نقطه .... سر خط

 با عنایت شهدا کاروان راهیان نور دانشگاه بجنورد، به سمت مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس راه می افتد و خط جدیدی از زندگی برای تمامی اعضای این کاروان در حال تشکیل است. سفره پهن شد؛ میهمانی شهداست بسم الله...



درد دل نوشت: از دور رفتن اتوبوس را تماشا می کنم و یک بار تمام اتفاقات چند وقت اخیر را مرور می کنم. از جلسه ی شورای فرهنگی و بعدش تلاش های دوستانمان برای برگزاری اردو تا بی مهری ها و کم توجهی های مسئولین دانشگاه نسبت به این برنامه. شکر خدا با عنایت حضرت زهرا(س) ، شهدا "یا علی" اردوی راهیان نور را گفتند و موانع و مسائل برطرف شد. باشد که خودشان فانوس راه را دستمان دهند.

حس جاماندگی چنگ انداخته در گلویم! اما نمی گذارم سرازیر شود از چشم. میهمانان سرزمین نور التماس دعا...