وقتی که قرار است یک قطعه از وسیله نقلیه به تنهایی در گوشه ای بیفتد و کاری به کار کسی نداشته باشد، به هر شکلی که باشد و هر جنسی که داشته باشد، برای کسی مهم نیست. اما وقتی ... این قطعه داخل یک خودرو و در کتار دیگر قطعات قرار می گیرد و می خواهد عامل ایجاد یک حرکت باشد، آن وقت مهم است که چه اندازه ای دارد، مهم است که چه جنسی است، مهم است که چگونه تراش خورده است، مهم است که چقدر در ترکیب کلی وسیله خوش نشسته است، مهم است که چگونه حرکت می کند و بسیاری از چیزهای دیگر هم مهم می شود. علاوه بر اینها، حالا که این قطعه قرار است در میان جمع دیگری وظیفه ای را انجام دهد، نیاز به یک تسهیل کننده و روان کننده دارد تا بتواند بدون اصطکاک و خسارت به آرامی بدون آنکه به دیگران یا خودش ضرری برساند، کارش را انجام دهد.
اهمیت اخلاق و تأکید دین بر این موضوع بر کسی پوشیده نیست. موضوعی که هم ساده است و هم پیچیده. ساده به این جهت که هر انسان- مسلمان یا غیر مسلمان- از بدو تولد با آموزه های اخلاقی آشنا می شود و با گزاره های آن سر و کار دارد. اما از لحاظ تقسیم بندی ها و شاخه های مختلفی که علمای اخلاق بر این علم قائلند شکل پیچیده ای به خود گرفته است. اما آنچه مسلم است اینکه جنبه ی فردی اخلاق شاید آن قدر گسترده و حساسیت برانگیز نباشد که جنبه ی اجتماعی و گروهی آن. شاید اگر ما در میان یک جمع قرار نگیریم و در تشکیلات و گروهی عضو نباشیم و با عده ای همراه و همراز نگردیم، هیچ گاه به لزوم چنین گزاره هایی در زندگی پی نبریم.
اگر تشکیلات را وسیله نقلیه فرض کنیم، هر فردِ یک تشکیلات، به عنوان قطعه ای از مجموعه به هم پیوسته ی تشکل وارد عمل شود و یک کار گروهی را به پیش ببرد، مهم است که چه خلقی دارد، مهم است که چه روحیه ای دارد، مهم است که چه رفتاری با دیگران دارد ...
در این میان آن روان کننده و تسهیل گری که قرار است از خسارت ها بکاهد و اصطکاک را کاهش دهد، مراعات اخلاق تشکیلاتی است.
پی نوشت: بِ بسم الله را گفتیم و فقط خواستیم حساسیت این موضوع ملموس شود. منتظر پست های بعدی با موضوع اخلاق تشکیلاتی باشید و البته ما هم منتظر نظراتتان هستیم. این مطلب ادامه دارد... یا علی
منبع: ماهنامه ی "حلقه ی وصل" با اندکی دخل و تصرف.
به نام خدا
در تکمیل نظر قبل لازم میدونم این رو هم توضیح بدم که اولا برای این گفتم این مشکل بچه حزب اللهی هاست چون فکر میکنم کسانی که قصد مقابله و مبارزه با فرهنگ و دین مارو دارن خیلی زود تر از ما این مباحث رو یاد گرفتن و با این که شاید خیلی اختلاف نظر و سلیقه با هم داشته باشن ولی همه این ها رو کنار گذاشتن و روی هدف اصلی که نابودی فرهنگ و تفکر ایرانی-اسلامی هست تمرکز کردن و با این هدف دور هم جمع شدن. نمونه بارزش هم تروریست های داعش هستن که وقتی نگاه میکنید میبینید از کشورهای مختلف با زبان ها و مذاهب و تفکرات متفاوت دور هم جمع شدن با این انگیزه که بتونن تفکر جهادی شیعه و سنی رو نابود کنن.
ولی از اون طرف بچه بسیجی ما هنوز یاد نگرفته که چطور نسبت به کسی که در حوزه مسئولیتی اون کار میکنه رفتار کنه. یاد نگرفته کجا باید به نظر یک نفر احترام بذاره و ازش اطاعت کنه حتی اگر اون شخص کوچک تر ازش باشه. چیزی که در جبهه های جنگ ما زیاد می دیدیم مثلا شهید زین الدین در 23 سالگی فرمانده لشکر شده در حالی که رزمنده هایی بودن که از نظر سنی خیلی از ایشون بزرگتر بودن.
پس ما باید یاد بگیریم و این رو بدونیم که باید در یک کار تشکیلاتی نسبت به دیگران چطور رفتار کنیم ، چه اون شخص مسئول پایگاه یا حوزه باشه چه زیرگروه ما باشه .
که امیدوارم در مطالب و نظرات بعدی بیشتر با اصول این کار آشنا بشیم
ومن الله التوفیق