جلسه نه |
ص 105 تا ص 120 | مرجعیت و ولایت فقیه |
پنج شنبه 93/4/26 - ساعت 22:15 إلی 23:30
امیدوارم طاعات و عبادات شما در این شب و روزهای شریف مقبول درگاه خداوند متعال باشد.
التماس دعا
جلسه نه |
ص 105 تا ص 120 | مرجعیت و ولایت فقیه |
پنج شنبه 93/4/26 - ساعت 22:15 إلی 23:30
امیدوارم طاعات و عبادات شما در این شب و روزهای شریف مقبول درگاه خداوند متعال باشد.
التماس دعا
برخی برمفهوم ولایت مطلقه ی فقیه اشکال وارد کرده و ان را دیکتاتوری می خوانند. باید گفت که ولایت مطلقه ی فقیه در مقابل ولایت محدوده ی فقها قرار دارد. در زمان حاکمیت طاغوت فقها بطور محدود به برخی از امور و احکام روزمره ی زندگی مردم می پرداختند. از طرفی فقیه هنگامى که در رأس حکومت قرار مىگیرد هر آن چه از اختیارات و حقوقى که براى اداره حکومت، لازم است براى ولی فقیه وجود دارد و از این نظر نمىتوان هیچ تفاوتى بین او و امام معصوم(ع) قائل شد.
ولایت مطلقه فقیه به معنی این است که دامنه اختیارات ولی فقیه محدود به حدّ ضرورت و ناچارى نیست بلکه مطلق است و حتّى جایى را هم که مسأله به حدّ ناچارى نرسیده ولى داراى توجیه عقلایى است شامل مىشود. ولایت فقیه در واقع ولایت قانون است؛ چون فقیه ملزم است در محدوده «قوانین اسلام» عمل کند و حقّ تخطّى از این محدوده را ندارد؛ همانگونه که شخص پیامبر و امامان معصوم(ع) نیز چنین هستند. فقیه براى حفظ مصالح اسلام در صورتى که امر، بین اهمّ و مهم بشود مىتواند مهم را فداى اهمّ کند. در فقه، اصطلاحاً به این کار، تقدیم اهمّ بر مهم گفته مىشود که در واقع ریشه عقلانى هم دارد نه این که فقط مربوط به شرع باشد.
ولایت فقیه و قانون اساسی
* آیا ولایت فقیه در محدوده قانون اساسى عمل مىکند یا فراتر از آن هم مىرود؟
* آیا ولایت فقیه فوق قانون اساسى است؟
* آیا قانون اساسى حاکم بر ولایت فقیه است یا ولایت فقیه حاکم بر قانون اساسى است؟
* آیا ولى فقیه مىتواند از وظایف و اختیاراتى که در قانون اساسى براى او معین شده تخطّى نماید؟
* آیا ولایت فقیه فوق قانون اساسى مدوّن است یا قانون اساسى فوق ولایت فقیه است؟
* آیا اختیاراتى که در قانون اساسى (عمدتاً در اصل 110) براى ولى فقیه بر شمرده شده احصایى است یا تمثیلى؟
ولىّ فقیه ملزم و مکلّف است که در چارچوب ضوابط و احکام اسلامى عمل کند و اصلا هدف از تشکیل حکومت ولایى، اجراى احکام اسلامى است و اگر ولىّ فقیه حتى یک مورد هم عمداً و از روى علم، بر خلاف احکام اسلام و مصالح جامعه اسلامى عمل کند و از آن تخطّى نماید خودبخود از ولایت و رهبرى عزل مىشود.
اگر ما قانون اساسى فعلى جمهورى اسلامى ایران را معتبر مىدانیم نه به لحاظ این است که درصد زیادى از مردم به آن رأى دادهاند بلکه به این دلیل است که این قانون اساسى به امضا و تأیید ولىّ فقیه رسیده و ولىّ فقیه کسى است که به اعتقاد ما منصوب از جانب امام زمان(عج) و خداست.
پس آن چه را که ولىّ فقیه اجازه تصرّف در مورد آنها را دارد به موجب اذنى است که خداى متعال و امام زمان(عج) به او دادهاند نه آن که به واسطه اختیارى باشد که قانون اساسى به او داده است چرا که قانون اساسى خود نیز مشروعیت و اعتبارش را از ولىّ فقیه کسب مىکند.
آن چه از وظایف و اختیارات در قانون اساسى براى ولىّ فقیه شمرده شده است تمثیلى است، نه احصایى. به این معنا که شمّهاى از اهمّ وظایف و اختیارات ولىّ فقیه را که معمولا در شرایط عادی و معمولی است بر شمرده است نه این که در مقام احصاى تمامى آنها باشد. در عملکرد امام خمینی(ره) نیز در موارد بسیاری این اختیارات مشاهده می شود.
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز. انشاالله طاعات و عبادات همه مورد قبول واقع بشه.
خواهشمندیم که در این شب های ما رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید.
موضوع این بخش از کتاب درباره ی مفهوم "ولابت مطلقه ی فقیه" می باشد.
اگر بخواهیم به طور خلاصه تعریفی از ولایت مطلقه فقیه ارائه دهیم اینگونه است که : ولایت فقیه به گفته ی حضرت امام خمینی(ره) همان ولایت رسول الله(ص) و ائمه معصومین(علیهم السلام) است با تمایزاتی بسیار اندک و جزئی(به عنوان مثال، مسئله ی جهاد ابتدایی که عده ای معتقدند تنها در حیطه ی اختیارات معصوم است و عده ای معتقدند که آن نیز در ذیل اختیارات ولی فقیه فرار می گیرد) و هیچ تفاوتی با آن ها ندارد.
حال شبهه ای که بعضا به ولایت مطلقه فقیه و به طور خاص عبارت مطلقه وارد می شود این است که می گوید ما در مجموع دو نوع حکومت داریم. حکومت لیبرال که تابع رای مردم است و حکومت فاشیستی که تابع رای یک فرد خاص است. مسلما و به گفته ی مدافعان ولایت فقیه این مدل حکومت از نوع لیبرال نیست پس در نتیجه از نوع فاشیستی است. یعنی ولی فقیه هر کار و حکمی که دلش خواست می کند و مسئولیتی متوجه او نیست.
در پاسخ به این شبهه باید گفت که اولا این مغالطه است که ما بگوییم در عالم فقط دو نوع حکومت است.بلکه علاوه بر حکومت هایی بر اساس رای مردم و نظر شخصی فردی خاص، دسته ی دیگری از حکومت هم وجود دارد که بر گرفته از خواست و مشیت الهی است و بر اساس قوانین و احکام الهی اداره می شود.
ثانیا لفظ مطلقه به این معنی نیست که ولی فقیه هر کاری دلش خواست انجام می دهد و هیچ مسئولیتی متوجه او نبست. بلکه این لفظ در مقابل "ولایت محدود فقیه" قرار می گیرد که در زمان طاغوت وجود داشته است. یعنی در زمان هایی که حاکمان جور و غیر الهی در راس کار بوده اند، فقها دستشان در امور حکومتی باز نبوده و فقط قادر بوده اند که در بعضی امور اعمال قدرت و نفوذ کنند(مانند ازدواج، طلاق، خمس، احکام شرعی فردی و ...) اما حال که حکومت به طور کامل در اختبار ولی فقیه است او به مانند رسول الله (ص) می تواند در تمام امور و شئون حکومت دخالت کند و احکام الهی را به اجرا در آورد.
مطلب دیگر در مورد ولایت فقیه این است که توان دخل و تصرف این ولایت تنها مخصوص به شرایط اضطرار وناچاری نیست بلکه با وجود دلیل عقلی و بسته به مصلحت و صلاحدید، ولی فقیه مجاز به دخل و تصرف می باشد.
اکنون با این توضیحات مشخص مىشود ولایت مطلقه فقیه به معناى آن نیست که فقیه بر اساس سلیقه و نظر شخصى خود عمل مىکند و هر چه دلش خواست انجام مىدهد و هوى و هوس و امیال شخصى اوست که حکومت مىکند. بلکه ولىّ فقیه، مجرى احکام اسلام است. بنابراین بدیهى است که مبناى تصمیمها و انتخابها و عزل ونصبها و کلّیه کارهاى فقیه، احکام اسلام و تأمین مصالح جامعه اسلامى و رضایت خداى متعال است در غیر این صورت خودبه خود صلاحیتش را از دست خواهد داد.
و آخربن مطلب این که فقیه ملزم و مکلّف است در محدوده «قوانین اسلام» عمل کند و حقّ تخطّى از این محدوده را ندارد؛ همانگونه که شخص پیامبر و امامان معصوم(علیهما السلام) نیز چنین هستند. بنابراین به جاى تعبیر ولایت فقیه مىتوانیم تعبیر «حکومت قانون» را به کار بریم البته با این توجه که منظور از قانون در این جا قانون اسلام است.
خلاصه برداشت از بخش ولایت مطلقه فقیه
در این بخش از کتاب موضوع بحث "ولایت مطلقه فقیه" با تاکید بر بند مطلقه بودن ولایت فقیه بر حکومت اسلامی می باشد در بیان این مسئله توضیحاتی پیرامون تعریف دقیق مطلقه بودن ولایت فقیه و گستره و محدوده مطلق بودن ولایت فقیه آمده است. ابتدا با بررسی انواع حکومت ها بیان شد که از نظر برخی نظریه پردازان دو نوع حکومت لیبرالی و فاشیستی در مناطق مختلف جهان حاکم است که یکی مبتنی بر رای و نظر مردم و بر اساس آزادی بنا نهاده شده است و دیگری بر اساس فرد محوری و رای و نظر یک فرد خاص و در واقع حکومت دیکتاتوری.
در پاسخ به این مسئله بیان شد که از نظر اسلامی یک نوع سومی نیز از حکومت وجود دارد که آن حکومت خلیفه خداست که احکام و قوانینش بر اساس دستورات خدا و دین خدا بنا شده است.
سپس به چگونگی پیدایش این نظریه پرداخته می شود که امام خمینی(ره) با تفقه در احکام، این مسئله مهم اسلام را استخراج کرده و بر اساس دستور قرآن برای برپایی حکومتی خدایی قیام کرده است. ولایت فقیه در این زمینه به دو دسته محدود و مطلقه تقسیم بندی شده است که نوع محدود آن همانند آنچه در زمان قبل از انقلاب اسلامی وجود داشته است می باشد که در آن فقها تنها در برخی از مسائل زندگی مردم می توانستند احکام دین را اعلام و پیاده ساز ی کنند و لی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با شکل گیری حکومتی که تمامی آحاد ملت خواستار اجرای احکام دین خداوند بودند این محدودیت برداشته شد و حکومت دینی به صورت مطلق در جامعه پیاده سازی شد . البته در توضیح این مطلب باید گفت که کلمه مطلقه به این معنی نیست که ولی فقیه تحت هر شرایطی و در هر زمینه ای می تواند هر تصمیمی بگیرد و هر طور دلش خواست عمل بکند بلکه این مطلق فقط و فقط در زیر لوای احکام خدا و دین خداست و هرگونه عدول از آنها مشروعیت ولی فقیه ها زیر سوال می برد.
در قسمتی دیگر از این بخش به رابطه بین ولایت مطلقه فقیه و قانون اساسی پرداخته می شود که این طور بیان می شود که قانون اساسی حکومت اسلامی در واقع همان قوانین و احکام اسلام وخداوند هستند و هر قانونی که خلاف اسلام باشد باطل است و ولی فقیه نیز که مسئولیت اصلیش پیاده سازی احکام خداوند در حکومت است احاطه کامل بر قانون دارد و این اختیار به او داده می شود که بنا به شرایط زمانه و مصلحت مردم و دین حتی قوانین را نیز به صورت دیگری ابلاغ کند و در واقع این ولی فقیه است که قانون اساسی را تایید می کند و به آن مشروعیت می بخشد (البته این بحث در قانون اساسی نیز آمده است و خود قانون اساسی تمام این اختیارات را به ولی فقیه داده است)
ومن الله التوفیق