جلسه هشتم |
مطالعه جزوه تا صفحه 78 + رویکرد جریانهای سیاسی فعال(موافق-میانه-مخالف) در مواجهه با دولت سازندگی را تبیین و سپس نقد نمایید |
جلسه هشتم |
مطالعه جزوه تا صفحه 78 + رویکرد جریانهای سیاسی فعال(موافق-میانه-مخالف) در مواجهه با دولت سازندگی را تبیین و سپس نقد نمایید |
با سلام و عرض ادب و احترام
سیاست های اقتصادی دولت آقای هاشمی بر خلاف دولت قبلی بر محورهای افزایش تولید، خصوصی سازی، ایجاد مناطق آزاد تجاری، استفاده از منابع خارجی، دعوت از سرمایه دارن ایرانی مقیم خارج، حذف سوبسید و یارانه های دولتی، آزادی واردات کالا، افزایش رفاه اجتماعی و خدمات عمومی، ایجاد امنیت اقتصادی، افزایش مصرف و... تاکید داشت. آن طور که از گفته های شخص رئیس جمهور برداشت می شود به دلیل شرایط پس از جنگ به اجبار این برنامه ها را برای اقتصاد تعیین کرده اند.
جناح میانه که بدون اسم و عنوان در دولت متمرکز بود طبعاً حامی دولت محسوب می شد. بخشی از نیروهای سیاسی کشور به همراه طیف تکنوکرات ها، فن سالاران و کارشناسان دولت و قسمت عمده بخش خصوصی حامی سیاست های جدید بودند و سیاست های اقتصادی قدیم را مسبب رکود تولید می دانستند. آن ها معتقد بودند سیاست های اقتصادی دولت باعث افزایش تولید، ایجاد عمران و آبادانی، بازسازی خرابی های پس از جنگ، افزایش رفاه عمومی می شود. سیاست درهای باز اقتصادی را مّولد وفور کالا و ارزانی اجناس می دانستند. افزایش تولید را برای ایجاد اشتغال ، کنترل گرانی و تورم و افزایش قدرت خرید مردم و بالا بردن اعتبار پول ملی ضروری می دانستند آن هم با بسیج کردن همه ی امکانات دولتی ، خصوصی، سرمایه داران خارج نشین و وام های خارجی.
جناح راست که از اقلیت مجلس و دولت و پایگاه سنتی در بازار و روحانیت برخوردار بودند حامیان ساست های دولت بود. آن ها طرفدار واگذاری امور اقتصادی به بخش خصوصی بودند و سیاست های دولت را بازگشت به احکام اولیه در امور اقتصادی تلقی می کردند.
جناح چپ همان طور که قبلاً ذکر شد طرفدار اقتصاد دولت محور بودند و به انتقاد همه جانبه با سیاست های اقتصادی دولت پرداختند. جناح چپ که در بعضی از پست های دولت حضور داشتند و اکثریت مجلس را نیز در دست داشتند در نطق های پیش از دستور و در نشریات خود به نقد سیاست های دولت پرداختند. آن ها سیاست های جدید را برگرفته از سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول دانسته و به نظر آن ها این سیاست ها در قالب اقتصاد لیبرالیستی تفسیر می شد و به منزله فاصله گرفتن انقلاب از آرمان های اولیه آن بود. آن ها تجارت ازاد جهانی جهانی را در کشور های جهان سوم ظالمانه و عامل چپاول منابع و ثروتها می دانستند. آزاد سازی اقتصادی را ابزار سلطه ی سرمایه داری و عامل عقب ماندگی کشور، ایجاد مناطق آزاد را مخالف قانون اساسی و باعث هدر دادن سرمایه های مملکت، واگذاری کارخانجات دولتی را پولدار شدن قشر خاصی از جامعه و ظلم به قشر کارگر معرفی می کردند. آن ها تنها راه برای مردمی شدن دولت را تعاونی ها می دانستند.
در این درگیری طیف چپ در مقابل ائتلاف طیف راست و میانه قرار گرفت.
این درگیری ها صرفا بعد سیاسی دارد و بر آمده از احساسات سیاسی است. هر دو جناح فقط و فقط برای تضعیف جناح مقابل به نقد و حمایت دست می زنند. درگیری هایی هیچ سودی برای اقتصاد کشور ندارد.
در آن دوره دولت به گفته ی خود مجبور به اجرای این گونه سیاست است. جذب سرمایه گزاری خارجی به کشور مثبت است. اما ادامه ی آن دچار انحراف شد و در اجرا از کنترل دولت خارج شد و باعث بروز مشکلات و شکاف طبقاتی و ایجاد تورم در داخل کشور شد. همان طور که جناح چپ گفته بود...
.......................
شب قبل در برنامه ی راز شبکه 4 دکتر عباسی راجع به اقتصاد ربوی جهانی صحبت کردند و خواستار تهیه و تبیین اقتصاد اسلامی بودند. اگر بخواهم این صحبت ها را در نظر بگیرم به کل سیاست اقتصادی دولت ها از ابتدا تا کنون مردود میشود!!!
.......................
با چند نفر از افراد خانواده راجع به مسائل سیاسی آن دوران بحثی داشتم که بنده تمام اطلاعاتم از جزوه ی مطالعاتی بود. تمامی حرف های من رو رد کردند و بنده pdf رو برای اثبات صحبت هام مبنا قرار دادم. در آخر هم قرار شد کتب مرکز اسناد انقلاب رو برام بیارند!!!
خلاصه اینکه به صحت مطالب جزوه مشکوکم کردند...
استاد سند و منبع جزوه کجاست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان و عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت امام علی(ع).
در این شب ها فرج امام زمان (عج) رو در راس حاجاتتون قرار بدید و همچنین عاجزانه درخواست دارم حقیر سراپا تقصیر رو از دعای خیرتون محروم نکنید.
انشاالله
موضع گیری جریان های سیاسی در مقابل سیاست ها و عملکرد دولت به دو قسمت عمده ی مخالفین و موافقین تقسیم می شود.
موافقین دولت را طیف موسوم به راست تشکیل می دادند و مخالفین دولت را عمدتا طیف موسوم به چپ که اکثریت مجلس را نیز در اختیار داشتند تشکیل می دادند.
بخش اعظمی از انتقادات طیف موسوم به چب به دولت را می توان در رابطه با سیاست های اقتصادی دولت مشاهده کرد.
سیاست های دولت سازندگی همانطور که در قسمت هایی از جزوه هم آمده است سیاست هایی با ماهیت سرمایه سالاری و از نوع لیبرالیستی بود. به عنوان مثال توسعه ی بخش خصوصی و حرکت به سمت واگذاری صنایع و بازار به بخش خصوصی، دعوت از سرمایه داران خارجی برای سرمایه گذاری در کشور، ایجاد و توسعه ی مناطق آزاد تجاری و... در دستور کار قرار گرفت که اغلب از مصادیق اقتصاد لیبرالیستی بودند. طیف موسوم به چپ این سیاست ها را زمینه ساز تغییر فرهنگ زندگی مردم، به وجود آمدن فاصله ی طبقاتی در کشور، از کنترل خارج شدن شریان های اقتصادی کشور از دست نظام، نفوذ گام به گام استعمار در کشور و در نهایت بازگشت کشور به زمان طاغوت در برخی زمینه ها می دانستند. انتقادات چپ ها به دولت تنها به سیاست های اقتصادی ختم نمی شد و عملکرد دولت سازندگی در حوزه های دیگر نظیر فرهنگ را نیز در بر می گرفت اما عمده ی انتقادات در باب مسائل اقتصادی بود.
در مقابل، طیف موسوم به راست نیزکه در بسیاری از سیاست های اقتصادی آرای خود را با نظرات دولت بسیار نزدیک می دید به دفاع از سیاست های دولت در این زمینه می پرداخت.
مسئله ی جالب توجه این جاست که وقتی به سیاست ها و انتقاداتی که طیف چپ به دولت سازندگی وارد می کردند نگاه می کنیم متوجه می شویم که این انتقادات در بعضی قسمت ها بسیار شبیه انتقاداتی است که طی چند سال گذشته و هم اکنون بسیاری از نیروهای انقلابی و حزب اللهی به سیاست های بعضا لیبرالیستی و کاپیتالیستی دولت های اخیر یا دولت کنونی وارد می کنند.
نکته ی جالب تر این که این طیف بعد از دو دهه چنان تغییری در افکار و عقایدش پدید می آید که نه تنها با طیف دولت سازندگی کاملا ادغام می شود و در یک جبهه قرار می گیرد، بلکه در عرصه ی جامعه، خود تبدیل به مروج و مدافع سیاست های بعضا لیبرالیستی و کاپیتالیستی حزب کارگزارن می شود و بعضی مواقع حتی گوی سبقت را از آن ها می رباید!
به نظر بنده حمایت های طیف موسوم به راست از دوات سازندگی نیز متاسفانه بعضا به خاطر منافع حزبی و سیاسی بوده است تا دغدغه های انقلابی.
البته این موضوع را نمی توان به همه ی شخصیت های این طیف تسری داد اما موضوعی که خواه ناخواه باید آن را بپذیریم این است که پس از گذشت یک دهه از انقلاب، شرایط احزاب و گروه ها و شخصیت های سیاسی به گونه ای شد که در بسیاری مواقع، دغدغه های انقلابی جای خود را به منافع حزبی و سیاسی داد.
به نظر بنده بررسی علل به وجود آمدن این رویه در بین نیرو های پیرو خط امام و نیز علل به وجود آمدن شکاف و اختلاف فکری بین این افراد موضوع بسیار مهمی است که خود نیازمند بحثی مفصل و ویژه است.
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام خدمت استادگرامی ودوستان محترم
و با آرزوی رهایی مردم غزه ازچنگال دیو صفتان اسرائیلی که در این ماه مبارک رمضان سحررابا اشک وآه وناله وافطار را با زخم وخون وشهادت پشت سر میگذارند.
جلسه ی هشتم:
دولت سازندگی درصدد ایجاد سیاستهای اقتصادی جدیدی بود که محورهای آن قبلاچندان مورد توجه نبود ازجمله:افزایش تولید-خصوصی سازی-ایجاد مناطق آزاد تجاری و.....
در قبال این سیاستهای دولت جناح های میانه وراست وچپ موضع متفاوتی داشتند.
جناح میانه که در درون دولت بود حامی این سیاستها محسوب میشد.
آنان معتقد بودند که سیاستهای گذشته باعث رکودتولید شده ولی این سیاستهای جدید باعث افزایش تولید وایجاد آبادانی و عمران و...میشود.
جناح میانه فکر میکردند که کنترل گرانی وتورم ونیز افزایش قدرت خریدمردم وبالابردن اعتبار پول ملی فقط با افزایش تولید میسر میشود حال آنکه میدانیم تحقق این هدف به عوامل گوناگونی بستگی دارد.
اما جناح راست با این تصور که سیاستهای جدید ازدولت سالاری میکاهد ونوعی بازگشت به احکام اولیه است با این سیاستهای اقتصادی دولت موافق بودند.
اما این گونه که به نظر میرسد حمایت طیف راست از دولت در آن مرحله بیشتر به خاطر مقابله با طیف چپ و کاهش قدرت دولت بود وکمتر به اصل ماجرا توجه میشد.
ولی درمقابل جناح میانه وراست این تنها جناح چپ بود که با این سیاستهای دولت مخالفت میکرد.
به نظر منتقدین دولت این سیاستهای جدید اقتصادی برگرفته از سیاستهای بانک جهانی وصندوق بین المللی پول بودوجناح چپ این را بیان میکرد که دولت آقای هاشمی سیاستهایی را برگزیده که فقط در بستر اقتصاد لیبرالیستی قابل تفسیر است ولیبرالیسم هم هدفی جزبرباد دادن آرمانهای انقلاب ندارد.
طیف چپ خواستار" مردمی کردن دولت" بود واعتقاد داشت که نتیجه این سیاستهای دولت هاشمی "دولتی کردن مردم"است.
اما بنده نیز با صحبت های دوستان مبنی بر اینکه جناح ها بشتر به فکرخود بودند تا مردم واقتصاد کشور موافقم.این طور که به نظر میرسدکشور ما از ابتدا با مشکل حزب بازی وجناح بازی دست وپنجه نرم میکرده است و به گواهی تاریخ وهمانگونه که امروزه خود شاهدیم برخی از احزاب منافع ملت را فدای منافع خود وحزبشان میکنند.
ولی سوالی که برای من پیش آمده این است که وجوداحزاب در یک کشور تاچه حد میتواند مفید باشد؟چون عده ای معتقدند وجود جناح های سیاسی باعث چهارچوب بندی قوانین وپاسخگویی دولت میشود واین در حالیست که مشکلات زیادی هم از جانب این جناح ها متوجه کشور میشود.
متشکروالتماس دعا