اصول و مبادی سیاست اسلامی (قسمت اول)


برگرفته از کتاب "فلسفه سیاسی اسلام" اثر محمد جواد نوروزی

بسم الله الرحمن الرحیم


الف )هستی شناسی

در فلسفه سیاسی اسلام ، توحید مبنا و نقطه عطف عزیمت هر نظریه ای به شمار می رود . بسط توحید در عرصه اجتماع و سیاست منجر به شکل گیری نظام توحیدی، حاکمیت قوانین الهی و جامعه و نفی فساد و ظلم می گردد. در فلسفه اسلامی، توحید منشاء همه عقاید و احکام است و مقوله های مختلفی که در نظام سیاسی مطرح است، نظیر حد و مرز آزادی ها، جایگاه قانون، ساختار حکومت، اختیارات حاکم و نقش مردم، همه بر گرفته از عقاید اسلامی، یعنی توحید است. در اندیشه اسلامی؛ نظام سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هم چون شاخ و برگ های درختی هستند که ریشه در توحید دارند . لذا مهم ترین ویژگی سیاست اسلامی در مقایسه با اندیشه سکولار ، «خدامحوری» است. در این اندیشه، خداوند منشا حق است. امری که بشر امروز آن را انکار می کند.

با توجه به اصل توحید می توان گفت:

1-     خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها خدای متعال است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است.

2-     انسان تنها باید در برابر خدا تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کرد مگر آنکه اطاعتش اطاعت خدا باشد.

3-   هیچ انسانی حق ندارد انسان های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند از این اصل، آزادی انتزاع می گردد، بدین معنا که هیچ انسانی حق ندارد افراد، جامعه و ملتی را از  آزادی محروم کند.

4-   جهان هستی و به ویژه کره زمین و متعلقاتش به گونه ای آفریده شده که متناسب با حرکت تکاملی انسان باشد و دراین جهت فرقی میان زن و مرد، سیاه و سفید، شرقی و غربی، شمالی و جنوبی، انسان امروز و دیروز و فردا نیست. بنابراین رعایت مصالح همه افراد و همه ملت ها در برنامه های کلان لازم است مگر افراد با گروه هایی که از روی عناد، مصالح دیگران را به خطر اندازند که باید چنین افرادی را سرجای خود نشاند. در بهره برداری از منابع طبیعی و مواهب الهی باید حقوق آیندگان را مورد توجه قرار داد و از اسراف و تبذیر پرهیز کرد.

5-   قانون گذاری برای زندگی مختص خداوند است و بشر حق وضع قانون ندارد؛ زیرا درک و شناخت بشر ناقص است و در آن امیال خود را مورد توجه قرار می دهد. در جهان بینی الهی، کل جهان هستی به صورت مجموعه ای هماهنگ و هدف دار دیده می شود که تحت تدبیر و مدیریت عالی الهی قرار دارد و سنت های ربوبی بر آنها حاکم است. ستیزه جویی با نوامیس تکوینی و تشریعی الهی، نتیجه ای جز شکست نهایی ندارد. بنابراین در مدیریت جامعه و تعیین هدف و خط مشی ها باید اراده تکوینی و تشریعی را دقیقا رعایت کرد.

6-      عامل اساسی انحطاط و سقوط بشر، تسلیم در برابر هوس های خود و سایر انسان هاست.

7-   انسان باید زنجیرهای اسارت را در برابر دیگرانی که به اسارت دعوت می کند بگسلد و علیه آنها قیام کند و جامعه را آزاد سازد تا همه تسلیم و بنده خدا باشند.

8-     عمل به مقررات اجتماعی اسلام عرصه را بر قدرت های استبدادی و استعماری تنگ می کند و مانعی فراروی آنان به شمار می رود.

9-   همه انسان ها در پیشگاه خداوند یکسان اند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابری انسان ها و اینکه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر تقوا و پاکی از انحراف و خطاست.

بنابراین با هرچیزی که برابری را در جامعه برهم بزند و امتیازات نامعقول و بی اساسی در جامعه حاکم سازد باید مبارزه کرد .